دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

دره بهشت

این اسم مقدسه به اندازیه کلمه عشق و نماز و ...

به یاد بیار...

 

وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره

 

 وقتی ناامیدشدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی

 

 وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی روکه به صدات محتاجه

 

 وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی روکه توی دلت

 

 یه کلبه ساخته بود وقتی چشمات از تصویرم تهی شدند به یاد بیار

 

 کسی رو که حتی توی عکسش هم بهت لبخند می زنه

 

کاش شاعر بودم

 

کاش من هم شاعری بودم

که سخن می گفتم با آب

با کاشی، با ماهیها

که غم دل می گفتم با غربت درخت

با کلاغ تشنه

با زن همسایه

 

اگر می توانستم صدای موسیقی آب را بهفمم

غم می رفت، با چمدانش

راهی نداشت

راهی نبود برای بازگشت.

او رفت، تسلای دلم.

همراه ترین دوست، غمخوارترین یار

نزدیک ترین مونس

بدنبالش می گردم.

اما دیگر نمی یابمش، از دست رفت، فنا شد

حال من مانده ام بی غم

و به دنبال غم

 

چه کسی باور کرد

 

 گاه می اندیشم،

خبر مرگ مرا با تو چه کس خواهد گفت؟

آن زمان که خبر مرگ مرا

از کسی می شنوی، روی تورا

   کاشکی می دیدم.

شانه بالا زدنت را،

ـ بی قید

و تکان دادن دستت که،

  ـ مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر را که،

    ـ عجب! عاقبت مرد؟

   ـ افسوس!

    ـ کاشکی می دیدم!

من به خود می گویم

چه کسی باور کرد

        جنگل جان مرا

        آتش عشق تو خاکستر کرد؟

 

دلم گرفت

 

دلم گرفت از آسمون

هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه

دلم گرفته از همه

ای روزگار لعنتی

تلخه بهت هرچی بگم

من به زمین و آسمون

دست رفاقت نمی دم

 

امشب از اون شباست که من

دوباره دیوونه بشم

تو مستی و بی خبری

اسیر می خونه بشم

امشب از اون شباست که من

دلم می خواد داد بزنم

تو شهر این غریبه ها

دردم رو فریاد بزنم

 

دلم گرفت از آسمون

هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه

دلم گرفته از همه

ای روزگار لعنتی

تلخه بهت هرچی بگم

من به زمین و آسمون

دست رفاقت نمی دم

 

از این همه در به دری

تو قلب من قیامته

چه فایده داره زندگی

این انتهای طاقته

از این همه در به دری

به لب رسیده جون من

به داد من نمی رسه

خدای آسمون من

 

دلم گرفت از آسمون

هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه

دلم گرفته از همه

ای روزگار لعنتی

تلخه بهت هرچی بگم

من به زمین و آسمون

دست رفاقت نمی دم