ناگهان پرده بر انداخته ای
یعنی چه
مست از این برون تاخته ای
یعنی چی
شاه خوبان و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناختی
یعنی چه
جعفر مصطفائیان
واسه
من گل نفرستدیگه
دوست ندارمنمی
خوام گذشته ها را به خاطر بیارممی
دونی میون ما هر چی بود گذشت و رفتاون
بهار آشنایی زود گذشت و رفتدیگه
از دوستت دارم حرفی نزنآخه
عشقی نیست میون تو منمن
و تو بنده یه ما و منیماما
عشق یعنی با هم یکی شدناز
دلم می پرسم آیا تو را می بینم دوبارهمی
پیچه صدات تو گوشم که با خنده می گی آرهخنده
های تو فریب گریه های تو دروغتو
چی بودی واسه من یه چراغ بی فروغدیگه
از دوستت دارم حرفی نزنآخه
عشقی نیست میون تو ومنمن
و تو بنده یه ما و منیماما
عشق یعنی با هم یکی شدنمن عابر کوچه های دردم
برگرد
من چون برگ خزانی کشیده زردم
برگرد
مرا جز دامن گرم تو
جایی نیست
ای عشق مگر با تو چه کردم
برگرد
خدایا امروز حرف دلم را شنیدم
دلم می گفت که خدایم گفت
وقتی انسان را آفریدم
و وقتی در این آفرینش دل را به او بخشیدم
به انسان گفتم
به تو دل بخشیدم که ببخشی
به که بخشم؟
آنکه از تو می دزدد
پس بدان
زیباترین عشق را از همان کسی که دل را به او می بخشی
می بینی
با تمام وجود
ولی تلخ
saz_zoeram
هیچ وقت نشد بهت بگم که من چقدر دوست دارم
نشد یه روز بهت بگم که من فقط تو رو دارم
روزا با تو بیدار میشم شبا با تو به خواب میرم
هیچ وقت نشد نفهمیدی که بی تو دنیا ندارم
تو همه دنیای منی امروز و فردای منی
هیچ وقت نشد بدونی که من بی تو فردا ندارم
میگن چشای عاشق یه دنیا شعرو قصه ست
اما چرا عزیزم چشام لبریز غصه ست
میگن گل شقایق نشون داغ عشق
من از نگاه داغت شدم باغ شقایق
میگن شبا ستاره ها رابط عشقو قلبان
اما اخه ستاره ام راه نمیده به چشمام
میگن اشکای عاشق پیش خدا عزیزه
نمیدونم تا کی باید بریزه و بریزه و بریزه
وقتی شبا تو اسمون رنگه چشاتو میبینم
دلم میخواد بهت بگم که روزو رویا ندارم
بین تموم ادما تو عشق پاک این دلی
تو اسمون رویاهام جز تو ستاره ندارم
میگن چشای گیرا خوب داره از این اسیرا
بگو تا کی باید من باشم مثل اسیرا
میگن تو این زمونه عشقا همه دروغه
عاشق نبوده حتما اونکه اینارو گفته
دلم پی نگاهت شد ابر پاره پاره
اما بگو عزیزم این کارا فایده داره؟؟؟؟